خبر کوتاه بود : دستگیر شد و.....
نمیدانم چرا و شجاعت پیگیری هم ندارم...
اما میخواهم سخنی را تکرار کنم که چندی است دانشجویانم از زبانم میشنوند....
من به شما آموزش میدهم ، شما هم میتوانید و باید به من آموزش دهید....
مثال : یوسفزادگان... کسی که نگاهم را به اجزاء فرهنگ ایران تغییر داد....
او که دانشجوی من بود روزی وارد دفترم شد و کتابی به من هدیه کرد : «بخارای من، ایل من»
اثر محمد بهمنبیگی......
و این شد آغاز آشنایی من با «پیامبر عشایر ایران» و پیامدهایش ....
چند روزی است که سخت دلتنگ او هستم.....
میخوام برم شیراز....
آثارش را کنارم چیدهام.....
منتظرم یوسفزادگان بیاید برایم ورق بزند...
ببخشید... یک کتاب دیگر هدیه کند.
نمیدانم چرا و شجاعت پیگیری هم ندارم...
اما میخواهم سخنی را تکرار کنم که چندی است دانشجویانم از زبانم میشنوند....
من به شما آموزش میدهم ، شما هم میتوانید و باید به من آموزش دهید....
مثال : یوسفزادگان... کسی که نگاهم را به اجزاء فرهنگ ایران تغییر داد....
او که دانشجوی من بود روزی وارد دفترم شد و کتابی به من هدیه کرد : «بخارای من، ایل من»
اثر محمد بهمنبیگی......
و این شد آغاز آشنایی من با «پیامبر عشایر ایران» و پیامدهایش ....
چند روزی است که سخت دلتنگ او هستم.....
میخوام برم شیراز....
آثارش را کنارم چیدهام.....
منتظرم یوسفزادگان بیاید برایم ورق بزند...
ببخشید... یک کتاب دیگر هدیه کند.
سلام
پاسخحذفبه پیشنهاد مادر عبد، خواهش می کنم این مطلب رو به عنوان پست جدید مجددا آپ کنید. به مناسبت درگذشت بهمن بیگی که همه می دونیم عبد از مریداش بود.