۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

به نام خدا
من به نمایندگی از جمع نخبگان هم‌خدمتی عبدالله برای شما می نویسم. گرچه از خبر دستگیری دوستان بهت‌زده نمی‌شویم اما دل‌مان به درد می‌آید. و هر لحظه به یاد آن هستیم که یکی از دوستان‌مان در سلولی تنگ و تاریک، روز را به شب می‌رساند و تنها همدم‌اش سرباز یک‌لاقبایی است که اندک جیره‌ای برای زنده‌ماندن برای او می‌آورد.

گرچه کمتر از یک ماه با عبدالله زیر یک سقف در آسایشگاه پادگان 01 بودیم اما انگار که سال‌هاست با او دوست بوده‌ام. جرم عبدالله مانند همه‌ی هم‌قطاران‌اش دانستن و دانستن و دانستن است و بس. و البته که جرم بزرگی است...

به امید آزادی عبدالله
میم

عکسی از عبدالله در پادگان : نخبگان به جز زندان سربازی هم می‌روند و بیل هم می‌زنند.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

برای صاحب دانشمند آن اتاق / علی

گفتند چرا تو نمی‌نویسی برایش، گفتم چه بگویم، گفتنی‌ها را به زیباترین نثر سایر دوستان‌اش گفتند و عبدالله در این وبلاگ به تمام و کمال به سایرین معرفی شد، اما.... بالاخره مجاب شدم -شاید هم وسوسه- که من هم هر چند مختصر ولی مفتخرانه از عبدالله و هم‌نشینی با او بگویم.

بی‌شک در دایره‌ی دوستان، همه متفق‌القول هستیم که آشنایی با عبدالله یوسف‌زادگان سرفصل جدیدی در زندگی و رشد فکری و فرهنگی ما گشود و هر یک از ما به قدر و میزانی از این فصل سود برده است، ولی برای من عبدالله شروع قصه بود و فصل اول (این که می‌گویم عبدالله، نه عبد، نه از باب فاصله‌گذاری است بلکه به عادت 24-23 ساله وی را به این نام خطاب می‌کنم)، وقتی در دوره‌ی نوجوانی شروع به بیشتر خواندن کردم، با انبوهی از ندانستن‌ها مواجه شدم و با توجه به اینکه می‌دانستم بیشتر وقت و انرژی‌ام در آینده صرف علوم مهندسی خواهد شد، زمان را بسیار کوتاه‌تر از آن دیدم که دست به تجربه و خطا در منابع مطالعاتی علوم انسانی بزنم، از این رو به جد می‌گویم که اگر حضور عبدالله نبود توشه‌ی دانسته‌هایم از این علوم بسیار بسیار سبک‌تر از همین بار فقیر فعلی بود.

یکی از هنرهای عبدالله در انتخاب و توصیه‌ی کتاب بود به تک تک دوستان‌اش بنا بر سلیقه و خط فکری ایشان و هم‌زمان با آن، جهت‌دهی فکری به ایشان ولی این بار به سلیقه‌ی خویش. از شریعتی می‌خواندم، عبدالله کتاب بهتری از شریعتی توصیه و بلافاصله بعد از آن متفکر دیگری را معرفی می‌کرد، رمان می‌خواندم، عبدالله رمان برتری در همان سبک و سیاق پیشنهاد می‌کرد و در گام بعدی اثری وزین‌تر را خود هدیه می داد و این داستان برای من از نیمه‌ی دهه‌ی هفتاد شروع شد و تا هفته‌ی آخر اسفندماه سال گذشته ادامه داشت. نمی‌دانم من هم در این سالیان گوش خوبی بودم برای منبررفتن‌های عبدالله یا نه، نمی‌دانم احترام‌اش به من از سر بزرگ‌تر کوچک‌تری بود و نسبت فامیلی یا چیز دیگر. به هرحال لحظه‌ای تأمل در فضای کوچک اتاق وی که از هر چهار سمت از زمین تا به سقف در محاصره‌ی کتاب است و مکتوبات، داغ حسرت بر دل من و امثال من می‌گذارد. حسرت اتلاف وقت خویش درعمر سپری شده و حسرت در بند بودن صاحب دانشمند آن اتاق.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

عبداله / صدرا ساده

عبداله عزیز،

دوست می‌داشتم اینها را نمی‌نوشتم، مثل همه این روزها که نوشتن را نهفتم، و به جای نوشتن به تو و از تو، در آغوش‌ات می‌گرفتم. مثل همه این روزها و شب‌هایی که با امید این که روزی دیگر بند را از دست و دل‌ات بر می‌گیرند، روزی دیگر افزوده شدن بر روزهای دوری‌ات را باور نمی‌کردم؛ و تصور تصوير در بندت را وهمی سیاه، از سیاهه‌ی تمام این اوهام سیاهی که دوره‌مان کرده‌اند، می‌انگاشتم. دوست می‌داشتم این نوشته هم سرنوشتی پیدا می‌کرد مثل یکی دو نوشته‌ای که در درد و اندوه برای برادر دیگرم نوشتم، و اشک‌ها و سیاهی‌های‌اش در همان کاغذ خیس و جوهری ماند؛ کاغذی که وقتی بعدها خواندم‌اش بس خوشایند بود که رنج سیاه متراکم آن در همان پستوی شخصی و خصوصی ماند، و عمومي نشد.

دوست می‌داشتم ننویسم اینها را، تا فعل‌های جمله‌های‌ام به سیاق معمول چنین نوشته‌هایی، زمان ماضی نگیرد. چرا که اگر دیگران می‌توانند به تصویر ماضی تو خو کنند و با فعل‌های گذشته از تو بنویسند، من از ترس یک روز بیشتر پیوستن تو به گذشته‌ها، تاب شمردن روزهای حبس‌ات را ندارم. و شاید هم از این رو است که می‌گریزم از اندوه دوری‌ات : بی‌اندوهی‌ای که تصویر شاد تو را در حال، زنده نگه دارد، ارزشمندتر از اندوه دلسوزانه‌ای است که تو را یک روز از زندگی روزانه‌ی ما دور کند. زندگی روزانه‌ای که آنها که می‌توانند روزهای سکون و سکوت تو را بشمرند می‌گویند حدود چهل روز است از آن دور افتاده‌ای. و لابد آنها که فعل ماضی برای توصیف تو به کار می‌برند تبعات خطیر گذشته‌گویی‌های‌شان را در معانی ضمنی همین توصیف روز چهل‌ام هم می‌توانند دریافت.

و البته که هم من و هم آنها هر دو اشتباه می‌کنیم : هم منی که روزانه‌های روزمره‌مان را شایسته تو می‌بینم و تو را محروم از آنها می‌یابم و حسرت‌ات را می‌خورم، و هم آنها که تو را در گذشته می‌بیند و با همین دو سه روز رفتن‌ات، به گذشته پیوسته می‌یابند. شاملو و آوینی در هر چه که با هم اختلاف داشتند (و در هر چه که ما با آن‌ها اختلاف داريم) در یک چیز مشترک بودند : در کشف رفتن حقیقی و فهم ماندن واقعی، در درک مرگ و زندگی واقعی و حقیقی. در ماندنی دانستن آنها که مردمان‌شان رفتنی می‌پنداشتند، و در مردنی پنداشتن آنها که مردمان‌شان زنده می‌پندارند. و اگر مایی که در مرور روزمرگی‌های زندگی‌کُش و امیدگیر و یادستیزمان مرده‌ایم مرده نباشیم پس چه کسی مرده است؟ و اگر آنها که در توقف ظاهری زندگی و حبس موقت آزادی، امید را زنده و آزاد می‌دارند عاشق‌ترین مردمان، یا دست‌کم بیدارترین و امیدوارترین مردمان نباشند، پس چه کسی زنده است و عاشق است و بیدار است و امیدوار؟

*

عبداله عزیز،

البته ننوشتن درباره تو و برای تو و خطاب به تو دلیل دیگری هم، خاص تو داشت. و آن اصرار اخلاقی‌ای بود که بر تمایز نگذاشتن میان زندانیان مختلف داشتی. یادم نمی‌رود از همان روزهای اولی که نامه برای محمدرضا جمع می‌شد، و همسرش، به حق و از روی نگرانی، مدام برای اش می‌نوشت و فعالیت می‌کرد، می‌گفتی مگر خون او از باقی زندانی‌ها رنگین‌تر است؟ و مگر چون شناخته‌شده‌تر است و «نخبه» است، حق‌اش برای آزادی بیشتر است، یا ظلم و جفایی که بر او می‌رود ناعادلانه‌تر و اعتراض‌برانگیزتر؟

من حتی اگر تجربه شخصی هم نداشتم می‌فهمیدم –یا می‌توانستم تلاش کنم بفهمم- که خانواده و نزدیکان و آشنایان، در شرایط سخت، به هر چیزی می‌آویزند تا عزیزشان کمتر سختی بکشد و هر چه زودتر دوباره او را به دست آورند؛ از توسل به هر ضابطه و رابطه و دلیل و آشنایی گرفته تا التجا و ارتجای به هر درگاه و خرگاهی که کارگشای‌اش بیابند. توسل به ویژگی‌های خاص و متمایز هم راهی است برای آن که مورد خود را در میان خیل موارد نظیر و مشابه ممتاز و متمایز کنی، و بذل توجه بیشتر و خاص و تسریع در رسیدگی به وضع و حال عزیزت را بخواهی. خاصه در جایی که اگر بخواهی روال عادی را طی کنی، ممکن است روال پرونده‌ات مدت‌ها به طول بینجامد، یا این که دادرسی و محاکمه عادلانه‌ای در انتظارت نباشد.

من این حس و حال را درک می‌کنم، هر چند هنوز نمی‌توانم بفهمم اگر رویه‌شدن این روال، وضع دیگرانی را بدتر کند می‌شود آن را کاملا اخلاقی دانست یا نه. البته حرفی علیه این حس ممکن است وجود داشته باشد، با این استدلال که اوضاع افراد عادی، بی مطرح‌شدن موارد ویژه یا با مطرح‌شدن آنها، فرقی نمی‌کند و عادی و به شیوه‌ی سابق خواهد ماند. ویژه شدن مواردی خاص تنها وضع آنها (موارد ویژه) را بهتر یا عادلانه‌تر میکند، بدون این که اوضاع دیگران (موارد عادی) را بدتر یا ظالمانه‌تر کند. و به همین خاطر، ویژه کردن مواردی خاص را نمی‌توان عملی غیراخلاقی دانست، چرا که به غیر ضرر نمی‌رساند و تنها نفعی به خود می‌رساند.

هر چند، در صورت صحت و قبول استدلال اخیر، وجدان‌های بیدارتر و حساس‌تری ممکن است پیدا شوند که بگویند اما هنوز اوضاع موارد عادی بد یا ظالمانه است. و روا نیست با من به شکل موردی ویژه برخورد شود، وقتی هنوز افراد عادی و "غیرویژه" گرفتار وضعیتی این چنین هستند. یا به تعبیر دیگر، ویژگی های برشمرده‌شده برای من، که قرار است مرا از دیگرانِ عادی ممتاز کند، ویژگی‌هایی نیستند که "انسانیت" مرا از آنان متمایز کند، یا توجیه خوبی برای رفتاری متفاوت از آنها با من شود. ضمن این که همین وجدان حساس‌تر علی‌وار، علاوه بر این استدلال وظیفه‌باور، ممکن است استدلالی نتیجه‌گرایانه هم اقامه کند، منوط بر این که اگر من "خاصه‌خواری" نکنم و ویژگی‌های خود را اسباب نجات خود نسازم، امید آن بیشتر می‌رود که با مشاهده‌ی رفتار عادی‌ای که با منِ ویژه شده است (و البته، بالتعریف، در خورِ من نیست)، در احوال افراد عادی هم مساعدت‌های ویژه‌ای شود؛ مساعدت‌های ویژه‌ای که البته در شرایط مسئله ما، حق هر انسان عادی –و نه تنها ویژه- ای است.

*

عبداله عزیز،

یک سال گذشته از روزهای تند و سریع و پر خطر و خاطره‌ای که گاه می‌شد یک روز قبل اش را به اشتباه چند روز یا یک هفته پیش می‌پنداشتیم. و من این روزها، هر کجای شهر که می‌روم، خاطره‌ای برای مرور می‌یابم، با تویی که بهترین ِ مرورگران بودی. تویی که شب‌ها و روزهای این خاطرات را بودی.

عبداله، خاطرات این روزها بی حضور تو هم تحمل‌نکردنی است. کاش زودتر بیایی تا با هم نتوانیم این روزها را تحمل کنیم.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

اولین تماس تلفنی عبدالله یوسف‌زادگان با خانواده پس از انتقال به اوین



عبدالله یوسف‌زادگان پس از یک هفته از انتقالش به بازداشت‌گاه‌های تهران در تماسی تلفنی با خانواده از سلامتی خود و تداوم بازداشتش در سلول‌های انفرادی بند 209 زندان اوین خبر داد.

این نخبه فرهنگی که 40 روز پیش در تهران بازداشت و به سلولی انفرادی در بازداشتگاهی در مشهد منتقل شده بود؛ در حالیکه خانواده‌اش با اتمام بازجویی‌ها در مشهد انتظار آزادی او را می‌کشیدند، هفته پیش به زندان اوین تهران منتقل شد و بازجویی‌های وی ادامه دارد.

پیش از این 185 تن از المپیادی‌ها و نخبگان دانشگاهی کشور و جمعی از فارغ‌التحصیلان مدارس فرهنگ با ارسال نامه‌های جداگانه‌ای به ریاست قوه قضاییه خواستار آزادی این دارنده مدال طلای المپیاد ادبی و دانشجوی نخبه کارشناسی ارشد حقوق شدند.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

اطلاعی از محل بازداشت و وضعیت عبدالله در دست نیست

سه روز از انتقال عبدالله یوسف‌زادگان به تهران گذشته است و هنوز اطلاعی از محل دقیق بازداشت و وضعیت او در دست نیست. خانواده‌ی عبدالله طی روزهای گذشته به زندان اوین مراجعه کرده‌اند اما مسئولین امر از ارائه‌ی هرگونه توضیحی خودداری کرده‌اند.

گفتنی است کارشناسان پرونده‌ی یوسف‌زادگان در اداره‌ی اطلاعات مشهد، پیش از انتقال او به تهران، از پایان مراحل بازجویی‌ خبر داده بودند.


۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

یادداشت یک دوست برای عبدالله

نشسته‌ام روبه‌روی کتابخانه‌ی دانشکده‌ی حقوق. مدت‌ها قبل یک سال‌هایی را یواشکی و بی‌رسمیت آنجا گذرانده‌ام، آن‌قدر که هر گوشه و دیوار و پنجره‌ای برایم تصویری از آدم‌ها است. کسی می‌آید و وسط حرف‌هایش خبری می‌دهد. که عبد نیست. و من پرت می‌شوم به همه‌ی تصویرهای قدیمی.

همدیگر را جز به صورت و شاید صدا نمی‌شناختیم. هیچ‌وقت توی همه‌ی آن ترم‌ها با هم حرف نزدیم. و شاید، و بلکه به یقین او حتی چیزی از من نمی‌دانست. برای من اما در بی‌پناهی آن سال‌ها که هر تصویری و صورتی و انسانی دستاویزی بود برای گذران، عبد لبخندی دائمی بود. به یاد نمی‌آورم او را بی آن لبخند آرامش‌بخش دیده باشم. چنان که گویی هیچ‌کس آرام‌تر و مطمئن‌تر از او روی زمین نیست.

خبرآورده هم‌چنان توضیح می‌دهد که مشهد است و من نگاه‌ام به پنجره‌ی کناری است و تصویر آن روزی که از بهمن‌بیگی صحبت می‌کرد و من سراپا گوش بودم به شنیدن آنچه برایم نایافته می‌نمود. از آخرین باری که توی خیابان از کنار هم رد شدیم باز همان نگاه، همان لبخند. تصویرها می‌آیند و می‌روند.

منتظرم. منتظر خبرآورنده که خبرهای خوب بیاورد. از مردی که می‌خندد.


۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

عبدالله یوسف‌زادگان به بازداشتگاهی در تهران منتقل شده است

طبق آخرین خبر، عبدالله یوسف‌زادگان به بازداشتگاهی در تهران منتقل شده است.

خانواده‌ی یوسف‌زادگان که صبح امروز برای پیگیری وضعیت او به مشهد مراجعه کرده بودند با برخورد نامناسب و غیرمسئولانه‌ی قاضی پرونده مواجه شده‌‌اند و تنها اطلاعی که از وضعیت اخیر یوسف‌زادگان به خانواده‌ی او داده شده این است که پرونده به تهران فرستاده شده و خود وی نیز در بازداشتگاهی در تهران به سر می‌برد.

متاسفانه قاضی و مسئولین پرونده از ادای هر گونه توضیح دیگر خودداری کرده‌اند. این در حالی است که طی آخرین تماس خانواده‌ی یوسف‌زادگان، مسئولین از اتمام بازجویی‌ها و کفایت این مرحله از رسیدگی به پرونده خبر داده و تنها مانع آزادی وی را مخالفت رده‌های بالاتر دانسته بودند. مسئولین پرونده هم‌چنین وعده داده بودند که تکلیف وضعیت یوسف‌زادگان تا روز سه‌شنبه، سی‌ویکم فروردین، مشخص خواهد شد. یوسف‌زادگان نیز در تماس اخیر خود با خانواده گفته بود که بازجویی‌ها به اتمام رسیده‌اند و او در سلول انفرادی به مطالعه مشغول است. با توجه به این موضوع، مشخص نیست به چه دلیلی پرونده‌ی او به مراجع تهران ارجاع شده است.

دستگیری بی‌دلیل یوسف‌زادگان، انتقال شتاب‌زده و توجیه‌ناشدنی او به بازداشتگاهی در مشهد، بازداشت طولانی‌مدت او در سلول انفرادی، عدم پاسخگویی مسئولین پرونده و نهایتاً انتقال بی‌خبر او به تهران، بخشی از مسائل غیرمنطقی است که در روند رسیدگی به پرونده‌ی این نخبه علمی و فرهنگی رخ داده‌اند و نشان از عدم‌هماهنگی و عدم‌پاسخگویی نهادهای مسئول دارند.

بیش از 35 روز از بازداشت عبدالله یوسف‌زادگان، دانشجوی نمونه و دارنده‌ی مدال طلای المپیاد ادبی کشور می‌گذرد. او در آخرین روزهای اسفند ماه، در تهران بازداشت و به مشهد منتقل شد و تمام این مدت را در انفرادی گذرانده است.

پیش از این، 185 نفراز برگزیدگان المپیادهای کشوری و جهانی و دانشجویان برگزیده‌ی رشته‌های علوم انسانی با امضای نامه‌ای خطاب به ریاست قوه قضاییه، خواستار تجدیدنظر در شیوه‌ی غیرعقلانی برخورد با نخبگان کشور و آزادی عبدالله یوسف‌زادگان شده بودند. جمعی ازفارغ‌التحصیلان مدارس فرهنگ نیز در نامه‌ای جداگانه خطاب به ریاست قوه‌ی قضائیه، خواستار رسیدگی هر چه سریع‌تر به وضعیت یوسف‌زادگان و آزادی وی شده‌اند.


۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

برای عبدالله / نوشته‌ی امیرحسین خداپرست

1. برای من خیلی سخت است که بخواهم از نکته‌هایی بگویم که از عبدالله آموخته‌ام یا تجاربی را مرور کنم که با او زیسته‌ام. چند سطر زیر نه حاصل بازنگری دوستی دوازده ساله ام با او که برخاسته از تأملی چند دقیقه‌ای درباره‌ی عبدالله است آن‌گونه که صورت خندانش را در ذهن می‌آورم.

2. تعداد زیادی از کتاب‌های کتاب‌خانه‌ام را از عبدالله دارم. برخی را در کتاب‌فروشی برایم خریده، برخی را با نگارش یادداشتی با آن خط خاص و کلمات درشت‌اش هدیه‌ام داده و برخی را چندتا چندتا پشت ماشین گذاشته و برایم آورده است. یک بار که حال‌ام خیلی بد بود، پیاده از بالای دانشگاه شهید بهشتی راه افتادیم و مسیری را تا خارج از دانشگاه رفتیم. به ماشین‌اش که رسید، از صندوق عقب کارتن نسبتاً بزرگی را درآورد و دستم داد. پر بود از نوارهای کاست موسیقی از موسیقی پاپ داخلی و خارجی گرفته تا موسیقی محلی و صوفیانه. همه‌چیز در آن بود به این شرط که حظی از فرهیختگی داشته باشد. مطمئن‌ام عبدالله هریک را به دلیلی و با دقتی خاص گرد آورده بود. کارتن را به دستم داد و گفت به درد تو می‌خورد که نوار کاست گوش می‌کنی. بعد با دقت از بین نوارها نوار موسیقی سریال «بوعلی سینا» را جدا کرد و گفت این یکی را همین الان گوش کن. از آن موقع تا به حال نمی‌دانم چند بار این موسیقی را گوش کرده‌ام ولی یقین دارم هر بار با یاد عبدالله بوده است. این را چند روزی قبل از شنیدن خبر بهت‌آور بازداشت‌اش هم به او گفتم.
با این حال، عبدالله برای من فقط این تصویر نیست. تصویرش را وقتی به یاد می‌آورم که در وضعیتی دشوار، در اوج ناامیدی و جست‌وجوی بی‌نتیجه در پی یک کار مرتبط با علایق‌ام، به لطف خود مرا به جایی معرفی کرد و با فضا و افرادی جدید آشنا کرد. با همین کاری که او برایم پیدا کرد از آن مخمصه رها شدم. از آن پس نیز هر وقت کاری جایی سراغ داشت به من اطلاع می‌داد تا هم تجربه‌ای تازه برایم بیافریند و هم اندک درآمدی نصیب‌ام کند. تصویرش را وقتی به یاد می‌آورم که یکی از عزیزان‌ام را از دست داده بودم. کسی از دوستان خبر نداشت. عبدالله نمی‌دانم از کجا قضیه را شنیده بود و تا شنیده بود به همدردی آمده بود پیشم با نسخه‌ای از کتاب رنج و داغدیدگی ترجمه‌ی محمد قائد. این هر دو نمونه‌ماجرا که گفتم سه سال پیش رخ داد. قبل و بعد از آن هم نظایرش را زیاد دیده بودم و دیده‌ام. ساده‌تر بگویم، عبدالله برای من فقط وجهه‌ای فرهنگی ندارد. با همان صمیمیتی که هر بار پای تلفن می‌گوید : «سلام برادر!»، سعی می‌کند گرهی از مشکلی بگشاید. این نه فقط تجربه‌ی من است بلکه بسیاری چنین صمیمیتی را از عبدالله سراغ دارند.

3. یک بار پس از اینکه من کتاب گابریل مارسل اثر سم کین، ترجمه‌ی مصطفی ملکیان را خوانده بودم (این کتاب را هم عبدالله به من داده است!)، با هم در مورد تجربه‌های زیسته‌ی مارسل و سارتر حرف می‌زدیم که چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. از عبد پرسیدم : «تو به کدام‌شان بیشتر احساس نزدیکی داری؟». بعد از مکثی گفت که نمی‌داند و حالت دوگانه‌ای دارد. در جمع‌های دیندار بیشتر شبیه غیردینداران می‌شود و در جمع‌های غیردیندار، به افراط شبیه دینداران. احساس می‌کنم این پاسخ دوگانه بیانگر بخشی بنیادین از ویژگی شخصیتی عبدالله است. او به تعبیر ویتگنشتاین، در گونه‌ای «حکمت سرد» می‌زید. حکمت سرد در مقابل ایمان و معنویت فاقد تعقل و ناسازگار با آن قرار می‌گیرد، در مقابل ایمان‌گرایی کی‌یر که‌گوری که صورت سطحی، کاریکاتوریزه و مبتذل‌اش را شاید بتوان در جزم‌اندیشی بنیادگرایانه جست. اما حکمت سرد از آستان معنویت به در نمی‌رود. آدمی در همان فضا می‌ماند ولی گاه به سوی شکاکیت می‌لغزد و گاه به سوی ایمان. امر مشترک آن است که باز به تعبیر ویتگنشتاین، نگریستن به اشیاء و امور از وجه دینی مقدور است.
عبدالله نمی‌تواند وجه دینی امور را نادیده بگیرد چنان‌که نمی‌تواند خود را به گردباد ایمان‌گرایی نامعقول بیاویزد. نمی‌دانم... شاید این ویژگی شخصیتی او را بتوان برخاسته از گشودگی‌اش به زندگی دانست، به سبک‌های زندگی، به آدم‌های مختلف، به فرهنگ‌های متکثر، به دانش‌های بسیار. همین گشودگی شخصیتی است که برای او دوستانی نزدیک می‌آفریند حتی با سبک‌های زندگی متعارض. و این دوستان همگی عبدالله را از دوستان نزدیک خود می‌دانند. همین گشودگی شخصیتی است که عبدالله را این همه علاقه‌مند می کند به اقوام و فرهنگ‌های مختلف، به اقسام موسیقی محلی، به تاریخ و فرهنگ که به ذات خود تکثرنشان‌اند. همین گشودگی شخصیتی است که او را به سوی دانش‌های متفاوت برمی‌انگیزد، از ادبیات و فلسفه و حقوق گرفته تا علوم طبیعی (این اواخر داشت کتابی می خواند درباره‌ی حرکت ابرها و بادها).
عبدالله نه تنها آگاهی‌هایی دینی بیش از آنانی دارد که هم اکنون بازجویی‌اش می کنند بلکه مطمئن‌ام روح و شخصیت او بیش از آنان با فضایل دینی و اخلاقی پرورش یافته است. گرفتاری اخیر را او به گونه‌هایی مختلف تفسیر می‌کند. او به یقین پیش خود تفسیری اخلاقی از آن خواهد آفرید و آن تفسیر را دست‌مایه‌ی فراروی از این دشواری وجودی قرار خواهد داد.


۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

عبدالله یوسف‌زادگان هنوز در انفرادی است

با گذشت یک ماه از بازداشت عبدالله یوسف‌زادگان و علی‌رغم وعده‌های مسئولین پرونده مبنی بر پذیرش وثیقه برای آزادی وی، او هم‌چنان در بازداشت و سلول انفرادی به سر می‌برد. مسئولین پرونده‌، هفته‌ی پیش به خانواده‌ی یوسف‌زادگان قول آزادی او با وثیقه را داده بودند و به همین دلیل یکی از بستگان وی اوایل هفته‌ی گذشته برای گذاشتن وثیقه راهی مشهد شده بود، اما مسئولین پرونده از پذیرش وثیقه خودداری کرده و گفته‌اند که بازجویی‌ها هم‌چنان ادامه دارد و تبدیل قرار صورت نگرفته است.

گفتنی است پیش از این، بیش از 180 نفر از دارندگان مدال‌های المپیادهای کشوری و جهانی و دانشجویان رشته‌های علوم انسانی دانشگاه‌های کشور، و نیز جمعی از فارغ‌التحصیلان مدارس فرهنگ، آزادی و پی‌گیری وضعیت این دانشجوی نخبه را از آیت‌الله لاریجانی، رئیس قوه‌ی قضائیه، خواستار شده بودند.

عبدالله یوسف‌زادگان، دارنده‌ی مدال طلای المپیاد ادبی و دانشجوی برتر رشته‌ی حقوق، صبح روز 25 اسفند در منزل‌اش در تهران دستگیر و به بازداشتگاهی در مشهد منتقل شد. هنوز از علت انتقال او به زندان مشهد اطلاعی در دست نیست. او در آخرین تماسی که با خانواده‌ی خود داشته حال جسمی و روحی خود را خوب توصیف کرده است.


۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

دشواری نگفتن / یک آشنای دور

اين يادداشت شخصی در اين روزها شايد تلاشی باشد برای پيوستن به خاطره‌ای جمعی و شايد عجيب باشد برای آنها كه می‌دانند مدت‌هاست عبد به يك آشنای دور تبديل شده است برای من و حتماً، من برای او.
يكی دو روز پس از شنيدن خبر دستگيری عبد، از ستارخان می‌گذشتم و به ساندويچی نشاط كه رسيدم، يادم رفت به چهار سال پيش و تصويری از عبد در شبی كه همراه او و احسان رفته بوديم غذا بخوريم. خيابان خلوت بود. كنار ماشين ايستاده بوديم، حرف می‌زديم و غذا می‌خورديم كه ماشينی وسط خيابان ترمز كرد و چرخ‌هايش كشيده شدند روی زمين. صدای عربده آمد، دو نفر پايين آمدند از ماشين و گلاويز شدند. مست به نظر می‌آمدند. شيشه‌ای شكسته شد و صدای عربده‌ها و فحش‌ها بلندتر شد. نزديك ما بودند و فضا ميخكوب‌مان كرده بود. من آرام رفتم پشت سر احسان و پنهان كردم خودم را از حضور ترس. در آن لحظه نگاهم افتاد به عبد كه نگاهم می‌كرد با حالتی كه دم‌دست‌ترين واژه برای وصفش " ريشخند" است. آن نگاه او همان‌قدر برای من دلالت داشت كه پناه گرفتن من پشت سر احسان برای او.
هر دو، بی گفت‌و‌گو، می‌دانستيم چه اتفاقی افتاده است و بعدها هيچ‌كدام ديگر چندان به ديدن هم راغب نبوديم انگار و هيچ تلاشی نبود برای سراغ گرفتن. در عبد تصويری شكسته بود و در من كه می‌كوشيدم از آن تصوير بگريزم، عبد يادآور تضادهای هولناك من بود در آن روزها با آن تصوير. از ميان كسانی كه در دوره‌ی دانشگاه شناختم، عبد بيش از همه شبيه بود به من در تناقض‌ها، سردرگمی‌ها و گسست‌هايش. اما او رفته‌رفته، آموخت چگونه شرافتمندانه با آنها بزيد و با همه‌ی دشواری و البته تا حد امكان، آنها را به عنوان بخش‌هايی از وجود به قول بارت، " منقسم، نه متناقضش"، بپذيرد و پرسونايی پذيرنده و پذيرفتنی و با ثبات را، دست كم در آن حداقل‌های لازم برای روابط انسانی، شكل دهد.
اين پرسونا آن چنان انسانی است كه حتی زهر ديگر خاطره و تصوير بسيار تلخم از او در سال‌های اخير را گرفت و بی آن كه او يا هيچ‌كس بداند، آغاز تلاشی شد برای بازيافتن خودم از ميان تصاوير ويرانگر و متناقض من از من و بازخوانی تصاوير گنگ ديگران از من كه هر يك می‌توانست بازتابنده‌ی وجهی باشد؛ وجهی فراموش شده يا پابرجا، خوشايند يا آزارنده، بيگانه يا مأنوس. و اگر نبود آن وجه عميقاً انسانی ديرياب او كه وامی‌داردمان خطاهای او و حتی خود را آسان‌تر ببخشيم، همه‌چيز مهيا بود برای شتاب دادن به سير تلاشی و تباهی‌ام.
از آن روز جان‌گرفتن آن تصوير و نگاه عبد، تداعی‌های غريب ديگری نيز بوده است و همه‌ی لذت و اندوه توأمان آن در به‌يادآمدن دوستی است كه مدت‌هاست آشنايی دور شده است و آشنايی دور خواهد ماند.
در اين روزها چندان نگران عبد نبوده‌ام. ابلهانه و دور از واقع می‌نمايد اما گمان كرده‌ام عبد می‌تواند فضايی شخصی خلق كند، با جزئياتی كه برای بسياري ناديدنی است، روايتی يكسر شخصی و يگانه بيافريند و اينها به او توان تاب‌آوردن خواهد داد. احتمالاً عبد اين روزها بسيار تخيل كرده است و تصور و واكاوی. ملال انفرادی از نبود فرصت واگويه‌ی اين همه می‌آيد و دشواری هميشگی نگفتن و روايت نكردن برای او.


۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

نامه‌ی جمعی از فارغ‌التحصیلان مدارس فرهنگ به رئیس قوه‌ی قضائیه برای آزادی عبدالله یوسف‌زادگان

جمعی از فارغ‌التحصیلان مدارس فرهنگ کشور که با مدیریت دکتر غلامعلی حدادعادل به دبیرستان‌های برگزیده‌ی علوم انسانی تبدیل شده‌اند با امضای نامه‌ای به آیت‌الله آملی لاریجانی، رئیس قوه‌ی قضائیه، خواستار آزادی هم‌مدرسه‌ای سابق خود، عبدالله یوسف‌زادگان، از دانشجویان نخبه‌ی علوم انسانی کشور شده‌اند.

گفتنی است پیش از این نیز 180 تن از برگزیدگان المپیادی و دانشجویان برگزیده‌ی رشته‌های علوم انسانی با امضای نامه‌ای خطاب به ریاست قوه قضاییه خواستار آزادی وی شده بودند.

دانش‌آموزان و فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌های فرهنگ که علاقمند به افزودن نام خود به امضاکنندگان این نامه هستند می‌توانند نام و نام خانوادگی خود را به صورت کامنت ذیل این مطلب وارد کنند.


بسم الله الرحمن الرحيم

محضر آیت‌الله صادق آملي لاریجانی؛ رياست محترم قوه قضاييه

با سلام و احترام و تبریک آغاز سال 1389؛

سال جدید در حالی آغاز شد که دوست و هم‌مدرسه‌ای پیشینِ ما در دبیرستان فرهنگ تهران، عبدالله یوسف‌زادگان، در واپسین روزهای اسفندماه به دلایلی نامعلوم بازداشت و روانه‌ی بازداشتگاهي در شهر مشهد شد. برای ما امضاکنندگان این نامه، خبر بازداشت او عجیب و غیرمنتظره بود زیرا از عبدالله چیزی جز سلامت نفس، نیک‌خواهی، صداقت و انسان‌دوستی در یاد نداریم. او در سال‌های تحصیل در دبیرستان به دلیل همین ویژگی‌های شخصیتی محبوب و مورد احترام دانش‌آموزان و معلمان مدرسه‌ای بود که زیر نظر معتمدان نظام جمهوری اسلامی و با هدایت دکتر غلامعلی حداد عادل اداره می‌شد. عبدالله یوسف‌زادگان در سال 1380 برنده‌ی مدال طلای المپیاد ادبی کشور شد و افتخاری برای آن دبیرستان آفرید. او در سال‌های بعد نیز از دانشجویان ممتاز حقوق در دانشگاه شهید بهشتی بود و به گواه استادان و دانشجویان، نمی‌توان در صداقت و علاقه‌ی او به فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی و آبادانی این سرزمین تردید داشت.

تا آنجا که ما عبدالله یوسف‌زادگان را می‌شناسیم، می‌دانیم که او با قوانین کشور به گونه‌ای آشنا است که در جزئیات زندگی روزمره‌ی خود نیز آنها را پاس می‌دارد. ما می‌دانیم که فعالیت‌های شخصیِ اجتماعی و فرهنگی او به طور کامل در چارچوب قوانین و مقررات بوده و هدفی جز رشد آگاهی و تعالی فرهنگی نداشته است. ما می‌دانیم که منش اخلاقی او به گونه‌ای است که با افراد بسیاری با سلایق و علایق متنوع فکری و سیاسی آشنا و صمیمی بوده است. ما می‌دانیم که محبوس کردن بی‌دلیل و بی‌توضیح جوانی نخبه چون عبدالله یوسف‌زادگان با سابقه‌ی درخشان دینی، اخلاقی و تحصیلی نمی‌تواند نشانی از عدالت قضایی در کشور باشد. از این رو، مجدانه خواستار آن‌ایم که با روشن‌شدن موارد اتهامی و تسریع در بررسی عادلانه‌ی آنها از رنج خانواده‌ی یوسف‌زادگان و آشنایان و دوستان نزدیک او کاسته شود، رنجی که بر اثر نبود عبدالله در ایام تحویل سال و حبس او در شهری دور از تهران مضاعف شده و در ابتدای سال نو آنها را تلخ‌کام کرده است.

با احترام مجدد و آرزوی توفیق
جمعی از فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌های فرهنگ

امضاکنندگان تا کنون :
مهران باقی / ورودی 77، فارغ‌التحصیل 81
سیدمحمدرضا بنی‌طبا / دوره‌ی هفتم
مریم پیمان / دبیرستان و پیش‌دانشگاهی فرهنگ تهران / 80
امیرحسین خداپرست / دوره‌ی هفتم
سمیه رواسیان کاشی / 79-75
امین سرتیپی / دانش‌آموخته‌ی پیش‌دانشگاهی فرهنگ / 81-80
حسین شیخ‌الاسلام
سیدعمادالدین طباطبایی / دوره‌ی چهارم / 77-76
مائده عرفانی / 80-76
علی کاظمی صالح
حسین محمدی / دوره‌ی هشتم
رضا مشایخی / ورودی 85 ، فارغ‌التحصیل 88
امید میلانی / 84-81

مرتضی هاشمی مدنی / دوره‌ی هفتم
سیدعلیرضا هوشی سادات / دوره‌ی هشتم


۱۳۸۹ فروردین ۱۳, جمعه

آخرین خبر از وضعیت عبدالله یوسف‌زادگان

عبدالله يوسف‌زادگان با والدين خود ديدار كرد. وی كه بيش از دو هفته پيش در تهران بازداشت و به بازداشتگاهی در مشهد منتقل شده بود در اين ديدار با پدر و مادر خود ضمن تاييد اينكه تمام دوران بازداشت خود را در سلول انفرادی به سر برده است وضعيت فیزیکی و روحی خود را مناسب توصيف كرد.
کارشناسان پرونده‌ی عبدالله يوسف‌زادگان نيز به خانواده‌ی او خبر داده‌اند كه احتمالا وی هفته‌ی آينده پس از پايان تحقيقات و روند جاری پرونده با قيد وثيقه آزاد خواهد شد.


۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

نیمه‌های روح / نوشته‌ی یکی از دوستان عبدالله

چند ماه پیش در مطبخ خانه‌مان با عبد نشسته بودیم. گفت که روح آدم نیمه‌های بسیاری دارد. متذکر شدم هیچ چیزی در جهان نمی‌تواند بیش از دو نیمه داشته باشد. فردایش روی همین تم نوشته‌ای ساز کرد به این مضمون که روح آدمی، آدم اگر آدم باشد، نیمه‌های بسیار دارد. متلک را لای سبیل گذاشتم. در ادامه‌ی آن نوشته به توصیف نیمه‌های روحش پرداخت. خودش نیمه‌ی مجنون روحش را مهم‌ترین نیمه‌ها می‌دانست. شخصاً البته در احوالات شخصیه‌اش مجاز نیستم قضاوت کنم اما به گمانم مهم‌ترین نیمه‌ی عمومی روح عبدی ایران‌دوستی‌اش بود. عرض می‌کنم ایران‌دوستی و نه وطن‌شیفتگی.

روشنفکران ایرانی بسیاری بوده‌اند و هستند شیفته‌ی میهن آریایی اما عوام را بی‌فرهنگ و مفلوک می‌دانستند و می‌دانند و روشنفکران را یا جاهل یا خائن و ثروتمندان را دزد می‌خواندند و می‌خوانند. پرسشی که پیش می‌آید آن است که خب حضرات الان دقیقاً دلباخته‌ی کی یا چی اند؟ دوست ما اما از این دست آدم‌ها نبود. سرزمینش را دقیق می‌شناخت؛ جغرافیایش را، تاریخش را، مردمش را با همه تفاوت‌های زبانی، نژادی و فرهنگی. شده است که زنگ بزنم و نسبت فلان جمعیت را به کل جمعیت ایران بپرسم و بی‌درنگ درصدی دقیق پاسخ بگیرم.

عبد شهروند مدرن بود. ایرانی بودن را وظیفه‌ی خود می‌دانست و به این مناسبت، مسئولانه نگران سرزمینش بود. وقتی بند می کرد به چیزی تا ته قضیه را در نمی‌آورد آرام نمی‌شد. این اواخر که به توسعه بند کرده بود دائره‌المعارفی شده بود از مختصات سدها، جنگل‌ها، کارخانه‌ها و هرچه که به توسعه مربوط می‌شود. بهمن‌ییگی را می‌ستود که این همه سال، این همه کوشیده تا کودکان ایلاتی را سواد خواندن و نوشتن بیاموزد.

از حرف‌های بی‌پایه بر می‌آشفت؛ از حماقت و جهل هم. به گمانم تعبیر بصیرت‌افزای «عرفون» برای نامیدن نمایندگی‌های جوکی‌های هند در شمال شهر تهران و دراویش آپارتمانی از ابداعات خودش باشد. با این حال خودش نیمه‌ی مجاهد-عارف را از نیمه‌های مهم روحش می‌دانست. از امتزاج این نیمه با نیمه‌ی ایران‌دوستی‌اش آدمی پدید می‌آمد علامه در تاریخ جنگ تحمیلی. کمتر کسی را دیده‌ام که به اندازه‌ی او از آن تاریخ مطلع باشد. ساعت‌ها می‌نشست و از جزئیات عملیاتی می‌گفت و می‌گفت که بوده‌اند این بزرگانی که شهید شده‌اند.

نیمه‌ی دیگر روحش نیمه‌ی محققش بود؛ شیفته‌ی دکتر محمدعلی موحد و مجتبی مینوی. میوه‌ی این نیمه‌ی روحش علاقه به زبان فارسی بود. از تاریخ زبان فارسی آگاه بود و فارسی را تندرست و زیبا می‌نوشت. دقت عمل مینوی را می‌ستود. یک بار داستان طراحی حروف سربی جدید و دقت در صفحه‌آرایی کلیله و دمنه مینوی را بازگفت. صدایش می لرزید. از دکتر موحد آموخته بود که جامع‌الاطراف باشد. هم در حقوق، هم در تاریخ، هم در ادب صاحب‌رای بود. آرزویش آن بود که متنی را تصحیح کند به همان صورت که دکتر موحد تصحیح کرده‌اند. به گمانم تاریخ بخارا را می‌خواست روزی دست بگیرد. دانایی را ارج می‌گذاشت. روزی برآشفته دیدمش. تازه متوجه مصحح املای سرویس ای-میل یاهو شده بود. می‌پرسید پس فضل چه می‌شود.

از اینها بگذریم، او هم برای خود ایرانی آرمانی داشت، نه در آینده که در گذشته. آرمان‌شهرش ایران عصر سامانی بود. ایرانی که عملاً خراسان بزرگ بود. شاهان و امیران سامانی در نظرش از بزرگ‌ترین امرای این تاریخ بوده‌اند. روزی که از درگذشت یکی از نزدیکانش سخت غمگین بود، مهمان من بود و قصیده‌ی انوری را خواست که به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر/ نامه‌ی اهل خراسان به بر خاقان بر. بعد که قصیده را تمام کرد آشکارا آرام شده بود. آن شب قصه‌ی بوی جوی مولیان را هم خواندیم از چهار مقاله. انگور می‌خواست، انگور شیرین هرات. روزی که فهمید شاهنامه‌ی تصحیح دکتر خالقی مطلق را خریده‌ام زنگ زد و گفت که دارد می‌آید و بهتر است که خانه باشم. مناسبت اشتیاقش به دیدارم را جویا شدم. گفت که هیچ اشتیاقی به دیدار من ندارد؛ به طواف می آید؛ طواف شاهنامه، طواف مسئولیت‌شناسی دکتر خالقی، طواف ایران، طواف خراسان.

از همشهریانش بیش از همه شیفته‌ی سعدی بود. سعدی را چکیده‌ی خرد می دانست. از تفریحاتمان یکی هم آن بود که دوتایی می‌نشستیم و یکی در میان سعدی می‌خواندیم. گاهی که قصیده‌ای یا غزلی برمی‌گزیدم که طالبش بود جر می‌زد و خودش می‌خواند. من هم البته کم جر نمی‌زدم.

متنم به صیغه‌ی ماضی نوشته شد و زبانم لال، لحن مرثیه گرفت. عبدی همیشه برای من این‌گونه بوده که نوشتم اما نمی‌دانم این بار که ببینمش آرایش نیمه‌های روحش چگونه خواهد بود.
هرچه که باشد، عبدی عزیز اشتباه می‌کرد. روحش یک نیمه بیشتر نداشت. نیمه‌ی انسانی مسئول و وظیفه‌شناس که مجنون وظایفش است. نیمه‌ی انسانی در جستجوی حقیقت، خیر، زیبایی.


امضا کنید: نامه درخواست آزادی عبدالله یوسف‌زادگان از ریاست قوه قضاییه به امضای المپیادی‌ها و دانشجویان علوم انسانی





جمعی از دارندگان مدال‌‌های برتر در المپیادهای علمی کشوری و جهانی در رشته‌های مختلف و دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های کشور، طی نامه‌ای به ریاست قوه‌ی قضاییه خواستار آزادی فوری عبدالله یوسف‌زادگان شده‌اند. در صورتی که علاقمند به امضای این نامه‌ هستید و به یکی از گروه‌های نام‌برده شده تعلق دارید نام و مشخصات خود (شامل نام و نام خانوادگی، نام رشته و دانشگاه‌ و در صورت المپیادی بودن عنوان مدالی که برده‌اید) را به صورت کامنت ذیل این مطلب درج بفرمایید و از دوستان خود نیز دعوت کنید که به جمع امضاکنندگان این نامه بپیوندند.


به نام خدای بخشنده بخشاینده

حضور آیت‌آلله صادق آملی لاریجانی، ریاست محترم قوه قضاییه


با سلام و عرض تبریک سال نو؛


هدف ما، جمعی از دارندگان مدال‌‌های برتر در المپیادهای علمی کشوری و جهانی در رشته‌های مختلف و دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های کشور، از نگارش و امضای این نامه بیان دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی‌ست که نسبت به روند بازداشت فعالان فرهنگی و نخبگان دانشگاهی ایران احساس می‌کنیم. علی‌الخصوص، در هفته‌های گذشته خبر بازداشت عبدالله یوسف‌زادگان و انتقالش از تهران به زندانی در مشهد خاطر بسیاری از دانشگاهیان را آزرده و آشفته کرد. بنا بر وظیفه اخلاقی و مدنی خود نکات زیر را با حضرتعالی در میان می‌گذاریم به امید آن‌که در وضعیت عبدالله یوسف‌زادگان و دیگر دانشگاهیان دربند بهبودی حاصل شود و ان‌شاءالله شاهد آزادی زودهنگام آن‌ها و توقف برخوردهایی از این دست باشیم.


یک هفته مانده به عید نوروز در حالی که امید می‌رفت سایر زندانیان پس از انتخابات آزاد شوند، متاسفانه خبر رسید عبدالله یوسف‌زادگان، برنده‌ی مدال طلای المپیاد ادبیات کشور و دانشجوی برجسته‌ی رشته‌ی حقوق، در منزل‌اش دستگیر و به شهر مشهد منتقل شده است. در عجب ماندیم از این فرهنگ‌پروری و اعتمادسازی میان حکومت و نخبگان فرهنگی. دو هفته‌ای گذشت، سال نو شد و همچنان از علت بازداشت او و انتقالش به مشهد بی‌خبریم و از پیش نگران‌تر.


عبدالله یوسف‌زادگان از استعدادهای درخشانی‌ست که هم و غم خود را صرف خدمات فرهنگی و پژوهشی کرده است و در کارنامه و پیشینه خود نمونه نیکویی از همراهی تخصص و تعهد، و فضیلت و فضل را به نمایش گذاشته است. او در میان دوستان خود به چهره‌ای فرهیخته، کتاب‌خوان، کتاب‌شناس، آشنا با دردهای فرهنگی و اجتماعی ایران و ایرانیان، با ایمان و اخلاقی شهره است و بازداشت چنین چهره‌ای از اعتبار دستگاه قضایی و امنیتی کشور در اذهان هر که او را می‌شناسد می‌کاهد. پرسش ما از شما این است که کسی که در خانواده‌ای انقلابی، فرهنگی و متدین و دبیرستان تخصصی علوم انسانی تربیت شده و بعد در مرکز نخبگان المپیادی کشور و بعدتر در بهترین دانشگاه‌های دولتی نظام جمهوری اسلامی تحصیل کرده و همواره در زمره‌ی ممتازترین چهره‌های علمی و اخلاقی بوده است در زندان شهری غریب چه می‌کند؟ نه علت انتقالش به مشهد و نگهداری‌اش در سلول انفرادی معلوم است و نه اتهامی که بابتش بازجویی و بازخواست می‌شود؛ و البته چندان عجیب نیست چراکه از سویی او جرمی مرتکب نشده و در معرض اتهام موجهی نیست که بخواهد طرح شود و از سوی دیگر متاسفانه در ماه‌های گذشته موارد متعددی از چنین برخوردهای ناسنجیده و غیرموجه با نخبگان فرهنگی کشور دیده شده است. آیا ما حق نداریم بدانیم این دانشجوی نخبه که جز برای ارتقای فرهنگ و سرزمینش قدم و قلمی نزده است در کدام زندان غربت به بند است؟ و به کدامین گناه؟


جناب آیت‌الله لاریجانی،


شما خود از حوزویانی هستید که سالیان سال در وادی مباحث نظری فلسفه، فقه و حقوق سیر کرده‌اید؛ از این رو حضور شما در رأس دستگاه قضایی کشور این نوید را داشت که دانشجویان و پژوهشگران ایرانی ملجأ و مرجعی در نظام قضایی خواهند یافت. امیدمان این بود (و هست) که در دوران ریاست شما بر قوه‌ی قضاییه، اهل اندیشه از گزند تندروی‌های جاری اندکی خلاصی می‌یابند. باور داشتیم که حضرتعالی می‌دانید قدر استعدادهای درخشانی را که تنها از سر دغدغه‌های انسانی و اخلاقی به کار فکری و پژوهشی در علوم انسانی دل می‌بندند، همان‌ها که از معیشت و فراغت خود می‌گذرند تا از مسئولیت‌شان در قبال کشور نگذرند. آیا پاسخ شریف‌ترین و فرهیخته‌ترین فرزندان این سرزمین زندان‌های "نامعلوم" و بازجویی‌های "با چشم‌بند" و غیراصولی است؟ آیا می‌دانید بر ذهن و ضمیر پاک آن‌ها چه می‌رود در این بازداشت‌گاه‌های بی‌نام و نشان و سلو‌ل‌های انفرادی؟ آیا در آستانه‌ی سال نو سزای خانواده‌شان بی‌خبری و سردرگمی و واهمه‌ی بی امان است؟ چرا عبدالله یوسف‌زادگان، صاحب مدال طلای المپیاد ادبی کشور و از استعدادهای بالفعل فرهنگی کشور، باید سال نو را پشت میله‌های زندان بگذراند؟ و به راستی دستگاه قضایی نظام جمهوری اسلامی چه می‌کند با استعدادهایی که آینده‌ی این مملکت را خواهند ساخت؟ آیا معنای این فضای پلیسی نفس‌گیر "تعامل با نخبگان" است؟ حتی اگر از نظر دستگاه قضایی اتهامی به امثال یوسف‌زادگان وارد بود، آیا بهتر نبود با احضار و بازجویی عادی در شهر تهران و در دادگاه عادله و بر اساس موازین اخلاقی و قانونی و با تدبیر بیشتر و مصلحت‌اندیشی افزون‌تر و هزینه کردن کمتر از اعتبار دستگاه قضایی اقدام شود؟ آیا تعبیر دستگاه قضایی از "جذب حداکثری" به زندان افکندن دانشگاهیان برجسته و مستقل پیش از اثبات وقوع هرگونه جرمی است؟


ما مصرانه از شما می‌خواهیم که پیگیر پرونده‌ی این دانشجوی برجسته‌ی ایرانی شوید و پاسخی برای نگرانی‌های جامعه‌ی دانشگاهی کشور بیابید. ما امضاکنندگان این نامه از شما می‌خواهیم که در جهت تبدیل قرار بازداشت موقت عبدالله یوسف‌زادگان به قراری خفیف‌تر و آزادی زودهنگام او گامی موثر بردارید و نگذارید اذهان عمومی جامعه بیش از این دستخوش تشویش و عدم امنیت شوند. قویاً بر این باوریم که ادامه‌ی بازداشت افرادی چون یوسف‌زادگان جز تخریب اعتبار دستگاه قضایی و سلب اعتماد نخبگان از دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی نتیجه‌ای نخواهد داشت.


گذشت زمان نشان داده است که چنین برخوردهایی تنها بر عمق و ابعاد بحران افزوده است. بر این اساس، با امید به توجه شما و استقلال دستگاه قضایی بی‌صبرانه در انتظار اقدامات عملی و مسئولانه و خوش‌فرجام جناب‌عالی در جهت احقاق حقوق و آزادی فوری فرهیختگان در بند هستیم.


جمعی از دارندگان مدال‌‌های برتر در المپیادهای علمی کشوری و جهانی و دانشجویان و دانش‌آموختگان رشته‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های کشور

امضاکنندگان تا کنون:
1) بهاره آروین / دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
2) روح‌الله آقاصالح / دانشجوی دکتری برنامه‌ریزی درسی / دانشگاه تربیت‌معلم
3) پریسا آقاکثیری / کارشناسی ارشد اقتصاد / دانشگاه علامه طباطبایی
4) سیدمیثم آیت‌الله شیرازی / دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بین‌الملل / دانشگاه شهید بهشتی
5) جواد ابراهیمی بروجنی / مدال طلای المپیاد ریاضی کشوری 1377 / دانشجوی دکترای مخابرات دانشگاه صنعتی لوزان سوییس
6) زهرا ابوطالبی / دانشجوی کارشناسی حقوق دانشگاه شهید بهشتی
7) فاطمه احمدی / مدال طلای المپیاد ادبیات سال 80 / کارشناسی ادبیات دانشگاه تهران/سینما دانشگاه هنر / کارشناسی ارشد زبان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی / کارشناسی ارشد سینما دانشگاه متروپلیتن لندن
8) محمدجواد اردلان / رتبه‌ی اول کنکور کارشناسی ارشد 1383 / دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه آکسفورد
9) اصلان ارزاقی / دانشجوی کارشناسی ارشد معماری / دانشگاه شفیلد انگلستان
10) بهرام اسدیان / دکتری فلسفه / دانشگاه لندن
11) نجمه اسعدی / کارشناسی علوم اجتماعی / دانشگاه فردوسی مشهد
12) علیرضا اسماعیل‌پور / کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی / کارشناسی ارشد فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران
13) بهمن افسری / دانشجوی دکترای مهندسی برق / دانشگاه جانز هاپکینز
14) بهاره افقهی / کارشناسی ارشد حقوق بشر / دانشگاه لیون دو، فرانسه
15) کوشا اقبال / دانشجوی دکتری فلسفه / دانشگاه ادینبورا و پژوهشگاه ژان‌نیکو پاریس
16) علیرضا الفت / دانشجوی MBA / تهران
17) حبیب امامی ارندی / دانشجوی دکتری حقوق کیفری / دانشگاه تهران
18) بهنام انصافی آذر / کارشناس ارشد حقوق / دانش‌آموخته‌ی دانشگاه شهید بهشتی
19) حامد اوچانی / کارشناسی ارشد مدیریت / دانشگاه تهران
20) رضا ایمانی آسرایی / مدال طلای المپیاد کشوری فزیک 74 / مدال برنز المپیاد کشوری انفورماتیک 73 / دانشجوی دکترای مهندسی مکانیک دانشگاه بث انگلستان
21) عطیه باباخانی / کارشناسی ارشد حقوق بین‌الملل
22) مهرداد بابادی / دانشجوی ام‌فیل جامعه‌شناسی / دانشگاه کمبریج
23) امین بزرگیان / روزنامه نگار
24) فرزانه بذرپور/ کارشناسی علوم سیاسی شهید بهشتی / کارشناسی ارشد روابط بین الملل علامه طباطبایی
25) سیدمحمدرضا بنی‌طبا / کارشناسی ارشد روابط دانشگاه تهران
26) بهرامی / دانشجوی مترجمی زبان / دانشگاه پیام نور
27) مجتبی بيات / كارشناس ارشد علوم اجتماعی / دانشگاه تهران
28) زهرا پورعزیزی/ فارغ‌التحصیل جامعه‌شناسی / دانشگاه تهران
29) مریم پیمان / دانشجوی علوم ارتباطات و فارغ‌التحصیل علوم سیاسی دانشگاه تهران
30) حمیدرضا تبرایی / دانشجوی دکترای اقتصاد / مدرسه‌ی اقتصاد پاریس
31) مهدی تسلطی / دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه یو ام کوالالامپور
32) مجتبی تعالی‌پسند / مهندسی برق دانشگاه شریف / اقتصاد اتو.فون.گوئریک آلمان
33) محمدکاظم تقدیر / کارشناس ارشد حقوق / دانشگاه شهید بهشتی تهران
34) ساسان تقوایی / زبان‌شناسی دانشگاه تهران
35) شیوا تقوی / دانشجوی دکترای مدیریت و منابع انسانی HEC Paris
36) مزدک تمجیدی / فارغ‌التحصیل انسان‌شناسی / دانشگاه تهران
37) نرگس توسلیان / دانشجوی دکتری حقوق دانشگاه لندن
38) علی تهامی / کارشناسی ارشد حقوق عمومی
39) لیلی تهامی / فارغ‌التحصیل زبان و ادبیات انگلیسی
40) علی تیزقدم / دکترای مهندسی برق / دانشگاه تورنتو
41) سیدمحمدباقر ثامنی راد / کارشناس جامعه‌شناسی / دانشگاه تهران
42) شفق جعفر/ دانشجوی دکترای مهندسی کامپیوتر / دانشگاه کارلتون اوتاوا کانادا
43) سینا جعفرپور / علوم کامپیوتر / دانشگاه پرینستون
44) محمدرضا جلائی‌پور / رتبه 1 کنکور سراسری و مدال طلای المپیاد ادبی / دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه آکسفورد
45) مهرین جلیلی / دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بشر / دانشگاه علامه طباطبائی
46) نیما جمالی / کارشناسی حقوق دانشگاه علامه طباطبائی / کارشناسی ارشد زبان‌های باستانی دانشگاه تهران
47) هماد جمشیدی / کارشناسی ارشد / دانشگاه ناتینگهام
48) عماد جوان / دانشجوی كارشناسي ارشد مديريت اجرايي دانشگاه آزاد
49) محسن حاجیلو / دکترای علوم کامپیوتر / دانشگاه آلبرتا، ادمونتون
50) غزاله حجتی / كارشناس ارشد فلسفه‌ی دين / دانشگاه تهران
51) رضا حدادیان / حزب کارگزاران سازندگی
52) آرزو حسن‌زاده / کارشناسی ارشد حقوق بشردوستانه / دانشگاه ژنو
53) مهسا حسینی‌مقدم / کارشناس ارشد حقوق تجارت بین‌الملل / دانشگاه شهید بهشتی
54) رویا حکیم‌الهی / دانشجوی کارشناسی ارشد روان‌شناسی / دانشگاه شیراز
55) سمیه حیدروند / دکترای ریاضی / دانشگاه فنی کاتالونیا اسپانیا
56) بابک حیدری / مدال طلای المپیاد شیمی سال 1375 / دکتری برق از دانشگاه برکلی
57) اميرحسين خداپرست / كارشناس ارشد فلسفه دانشگاه تهران
58) شکوه خسروانی / کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی / دانشگاه تهران
59) پویان خشابی / دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه بکونی میلان / دانش‌آموخته‌ی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه شریف
60) طيبه خطيبی / کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران
61) مژگان خورشیدی / کارشناس ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
62) سجاد خوشرو / کارشناسی حقوق دانشگاه شهید بهشتی / کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه هاروارد
63) گلاره خوشگذران / دانشجوی کارشناسی ارشد هنرهای زیبا / دانشگاه یو-اس-سی
64) مهدی خویی / کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه
65) فائزه دانشور / مدال نقره المپياد ادبي / كارشناس ارشد حقوق تجارت بين الملل
66) ایمان درستیان / کارشناس ارشد اقتصاد
67) زهرا دنیائی / مدال نقره المپیاد ادبی ۷۹ / فلسفه دانشگاه فرایبورگ
68) علی ده‌دشتی / فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
69) نسیم رحمان‌نسب امیری / کارشناس ارشد حقوق بشر/ دانشگاه شهید بهشتی
70) حسن رحمانی / فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران / فوق لیسانس دانشگاه ساسکس
71) مریم رحمانی / دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران
72) حمید رحمتی / دانشجوی مهندسی برق
73) آرمان رضایی / ورودی 81 دانشگاه شریف / دکترای برق (مخابرات) دانشگاه پنسیلوانیا
74) الهام رفيع زاده / فارغ‌التحصيل زبان و ادبيات انگليسی / دانشگاه آزاد تبريز
75) ساحل رمضانی‌تبار / مدال طلای المپیاد ادبی و رتبه‌ی یک کنکور سراسری / دانشجوی کارشناسی حقوق دانشگاه تهران
76) سميه رواسيان كاشی / كارشناس ارشد حقوق بشر
77) مهسا روحی / دانشجوی دکترای روابط بین الملل / دانشگاه کمبریج
78) رودبارکی / فارغ التحصیل رشته حقوق دانشگاه آزاد استان مازندران
79) یاسر روستایی / حقوق بشر دانشگاه منچستر
80) فرزانه زاهد / دانشجوی دکتری حقوق / المپیاد ادبی 1377
81) مجید زمانی / دانشجوی دکترای مهندسی برق / دانشگاه کالیفرنیا لوس‌آنجلس
82) صدرا ساده / كارشناسی برق دانشگاه تهران / كارشناسی ارشد فلسفه‌ی علم دانشگاه شريف
83) علی سبحانی / دانشجوی مهندسی شهرسازی / دانشگاه تهران
84) هادی ستاری خامنه / دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی
85) ابوالفضل ستوده / کارشناسی جامعه شناسی / دانشگاه تهران
86) امین سرتیپی / کارشناسی علوم سیاسی / دانشگاه تهران
87) مریم سعیدی / دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه مینه‌سوتا / طلای المپیاد ریاضی کشوری ۱۳۷۸
88) سیدناصر سلطانی / دانشجوی دکتری حقوق عمومی
89) سحرناز سماعی‌نژاد / کارشناسی پژوهشگری دانشگاه تهران / کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه دانشگاه نیویورک
90) احسان سیاهپوش / فارغ‌التحصیل ادبیات دانشگاه تهران / دانشجوی دکترای مطالعات خاورمیانه دانشگاه نیویورک
91) پیام سیفی / مدال طلای المپیاد کشوری فیزیک 78 و مدال نقره جهانی 79 / دانشجوی دکترای فیزیک پرشکی دانشگاه شیکاگو
92) سعید شریعتی / فارغ‌التحصیل اقتصاد / دانشگاه تهران
93) مرضیه شریعتی / دانشجوی کارشناسی ارشد IT / دانشگاه شهید بهشتی
94) ساناز شریفی / دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق / دانشگاه شهیدبهشتی
95) نفیسه شریفی / کارشناس‌ ارشد مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی / دانشجوی کارشناسی ‌ارشد مطالعات جنسیت دانشگاه سواس لندن
96) مهسا شعبانی / کارشناس ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
97) احمد شکرچی / دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی / مدال طلای المپیاد ادبیات سال 1374
98) فاطمه شمس / مدال نقره المپیاد ادبی سال ۱۳۷۹ / جامعه‌شناسی ادبیات دانشگاه آکسفورد
99) زهرا شمس / دانشجوی کارشناسی حقوق / دانشگاه فردوسی مشهد
100) مارال شفاعت‌دوست / کارشناسی ارشد تجارت بین‌الملل
101) علی شوریده / مدال نقره المپیاد جهانی ریاضی ۱۳۷۸،۱۳۷۹ / دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه مینه سوتا
102) حسین شیخ‌الاسلام / فارغ‌التحصیل ادبیات / دانشگاه تهران
103) محمد صادق‌الحسینی / فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد اقتصاد / دانشگاه تهران
104) صفورا صارمی/ کارشناسی حقوق دانشگاه تهران/ کارشناسی ارشد حقوق بشر دانشگاه اسکس
105) بهار صبا / مدال نقره المپیاد ادبی 82 / کارشناسی ارشد حقوق بشر دانشگاه تهران
106) دکتر احمد صدری / استاد مطالعات جهان اسلام / کالج Lake Forest
107) علیرضا صدری / کارشناسی ارشد حقوق عمومی دانشگاه تهران
108) محمد صدیقی / مدال برنز المپیاد جهانی فیزیک 1997 / ورودی 76 فیزیک دانشگاه شریف / محقق دانشگاه سین‌سیناتی اوهایو
109) سميه عالی / مدال نقره المپياد ادبی/ كارشناس ارشد حقوق عمومی
110) مائده عرفانی / کارشناسی ارشد حقوق عمومی
111) سید عمادالدین طباطبایی / کارشناسی حقوق دانشگاه تهران / کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه فرایبورگ
112) سالار طهماسبی / کارشناس مدیریت بازرگانی
113) فائزه عامری / کارشناسی ارشد حقوق عمومی
114) ضحی عبدالعلی‌زاده / دانشجوی کارشناسی حقوق / دانشگاه شهید بهشتی
115) آزاده عبداله‌زاده / دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی
116) علی عبدی / دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات جنسیت / دانشگاه اروپای مرکزی
117) حمزه غالبی / کارشناس ارشد علوم سیاسی / دانشگاه تربیت مدرس
118) فضه غلامرضا کاشی / دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
119) عاطفه غلامعلی / کارشناس ارشد حقوق خصوصی / مدرس دانشگاه قم
120) سانلی فائز / مدال طلای المپیاد کشوری فیزیک 75 / دانشجوی دکتری / آمستردام
121) شاهین فداکار/ دانشجوی دکترای حقوق
122) جواد فراهانی / کارشناسی ارشد حقوق بشر دانشگاه تهران
123) فرهوده فراهانی / کارشناسی ارشد حقوق مالکیت فکری / دانشگاه شهید بهشتی تهران
124) بابک فرزاد / مدال طلای المپیاد کشوری کامپیوتر 72 و 73 و مدال برنز جهانی 74 / دکترای کامپیوتر / استادیار دانشگاه پراگ
125) سمانه فرمند / کارشناسی ارشد فناوری اطلاعات / دانشگاه مالایا
126) مهدي قاسمی توران‌پشتی / دانشجوي مهندسی معماری / دانشگاه آزاد قزوين
127) مرضیه قبادی / دانشجوی دکتری حقوق بین‌الملل / دانشگاه علوم و تحقیقات
128) محمدحسین قدیانی / دانشجوی دکترای متالورژی / دانشگاه شفیلد انگلستان
129) حامد قسوری / دانشجوی دکترای مکانیک / کانادا
130) سینا قسوری جهرمی / کارشناس ارشد شیمی
131) حميد قنبری / مدال نقره المپياد ادبی 1378 / دانشجوی دکتری حقوق بين‌الملل دانشگاه شهيد بهشتی
132) آرش قهرمان / پژوهشگر علوم اجتماعی / مشهد
133) آرش کاتورانی / دانشجوی مهندسی برق
134) سارا کاویانی / دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه علامه طباطبایی
135) راضیه کتابچی / فارغ‌التحصیل ارتباطات اجتماعی / دانشگاه تهران
136) محمدعلی کدیور/ دانشجوی دکترای جامعه شناسی / دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل
137) یاسر کراچیان / مدال طلای المپیاد جهانی فیزیک 74 / دکترای فیزیک دانشگاه تورونتو
138) کوثر کریمی‌پور/ جامعه‌شناسی/ دانشگاه ریجاینا
139) یاسمین کشفی / دانشجوی کارشناسی حقوق / دانشگاه تهران
140) کمال‌الدين کمايی / کارشناس شيمی
141) مکرم لطیفی / کارشناسی حقوق / دانشگاه شهید بهشتی
142) مهدی مجبوری / دانشجوی دکترای اقتصاد / دانشگاه کالیفرنیای جنوبی
143) بهار مجدزاده / دانشجوی فوق‌لیسانس رشته هنر و رسانه‌ی دیجیتالی دانشگاه سوربون پاریس
144) محمدی / كارشناسي كامپيوتر / تهران جنوب
145) حسین محمدی / کارشناس ارشد جامعه شناسی / تهران شمال
146) سمیه محمدی / کارشناس ارشد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی
147) هما محمودزاده / کارشناس حقوق / دانشگاه شهید بهشتی تهران
148) دانش مرادی گراوند / دانشجوی دکتری زیست‌شناسی / انستیتو ماکس پلانک آلمان
149) سیدحسن مرتضوی / مهندس مکانیک / دانشگاه تهران
150) محمد مروتی / مدال نقره‌ی المپیاد فیزیک سال 1379 / رتبه‌ 15 کنکور سراسری ریاضی 1380 / دانشجوی دکتری اقتصاد دانشگاه تگزاس آستین
151) مریم مروّج / مدال نقره‌ی المپیاد ادبی سال 80 / کارشناسی حقوق دانشگاه تهران / کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه جورج واشنگتن
152) حسین مسرت مشهدی / مدال طلای المپیاد کشوری کامپیوتر / دانشجوی دکترای کامپیوتر / دانشگاه سایمن‌فریزر ونکوور
153) رودابه مسروری / دانشجوی دکترای حقوق بین‌الملل / دانشگاه شهید بهشتی
154) یاسر مسعودنیا / دانشجوی دکترای مدیریت / دانشگاه کرنفیلد
155) محمد معلمی / دانشجوی دکترای مهندسی کامپیوتر دانشگاه کارلتون اوتاوا کانادا
156) نرگس معمارصادقی / دکترای کامپیوتر / دانشگاه مریلند آمریکا
157) سلیمه مقصودلو / رتبه‌ی سوم کنکور سراسری / دانشجوی اسلام‌شناسی و جهان‌های مسلمان / مدرسه‌ی مطالعات عالی دانشگاه سوربن
158) علی ملاحسینی / کارشناس ارشد مهندسی کامپیوتر / دانشگاه صنعتی امیرکبیر
159) شیدا ملکی / کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی / دانشگاه تهران
160) لیلی منفرد / المپیاد ادبی 1377 / کارشناس ارشد حقوق عمومی
161) حسین منوری / کارشناس ارشد حقوق عمومی دانشگاه تهران / دانشجوی دکتری حقوق عمومی
162) سوده موسوی / مدال نقره المپياد ادبی 78
163) سیدشبیر موسوی / دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی شیمی / دانشگاه تهران
164) سارا موسی‌زاده / دانشجوی مطالعات سینمایی دانشگاه یورک
165) محمد مهدیان / دکترای ریاضی / مدال طلا و نقره‌ی المپیاد جهانی ریاضی و کامپیوتر
166) دل‌آرام مهدی‌زاده / فارغ‌التحصیل دانشگاه شهید بهشتی / دانشجوی دکتری حقوق
167) امید میلانی / دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق بشر / دانشگاه علامه طباطبائی
168) زهرا میلانی / فارغ‌التحصیل علوم اجتماعی دانشگاه تهران
169) بابک مینا / دانشجوی فلسفه دانشگاه لیون
170) نادیان / دانشجوی کارشناسی علوم دامی
171) حسین نبی‌لو / کارشناسی ارشد حقوق
172) فرزانه نجفی / دانشجوی دکترای بیولوژی / دانشگاه پنسیلوانیا
173) حامد نجمی / دانش‌آموخته‌ی حقوق
174) تکتم نصیری محلاتی / فارغ‌التحصیل زبان و ادبیات فارسی / دانشگاه آزاد تهران
175) زوبین نصیری محلاتی / دانشجوی دکتری حقوق بین الملل دانشگاه شهید بهشتی تهران
176) شروین نصیری / کارشناس جامعه شناسی / دانشگاه علامه طباطبایی
177) محمدحسین نعیمی پور/ کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
178) ‍پیمان نورافزا / دکترای مهندسی نفت امپریال کالج لندن
179) سید شاهین نوربخش / علوم سیاسی / بیروت (کارشناسی آزاد تهران - ارشد دانشگاه بیروت)
180) صابر نیاورانی / پژوهشگر و مدرس حقوق
181) امير نيما / فارغ‌التحصيل جامعه‌شناسی / تبريز
182) امیرحسین وزیری / کارشناس ارشد مترجمی زبان / دانشگاه بیرمنگام
183) نرگس ولی‌بیگی / کارشناسی ارشد جامعه شناسی / کانادا
184) سیدمرتضی هاشمی / رتبه‌ی اول کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی 1385 دانشگاه علامه طباطبائی / دانشجوی دانشگاه warwick انگلستان
185) مهدی هداوند / دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی تهران
186) نگار ياحقی / دانشجوی كارشناسی حقوق/ دانشگاه فردوسی مشهد