حتی اینهایی که از اوین آزاد شدهاند هم تایید کردهاند که زندانی وقتی توی اوین باشد، انگار یک جوری خواهر و مادردار است و بیصاحاب نیست. وضعیت سلولها تا حدود زیادی استاندارد است و غذایش هم ظاهرن بد نیست. گرچه زندان، هر چه باشد سخت و نفسگیر است. اما این عوامل هم بیتاثیر نیست. دیروز سر سال تحویل دلم برای همه آن زندانیهایی که توی زندانهای دیگر غیر از اوین سالشان را تحویل کردند خیلی گرفت.
آنهایی که به طور خاص جلوی چشمم بودند مسعود باستانی بود و احمد آقای زیدآبادی که هر دو در زندان رجاییشهر سالشان را تحویل کردند و دوست نازنینم عبدالله یوسف زادگان که هنوز نمیدانم توی کدام زندان مشهد دعای سال تحویلش را خواند. خواستم اینجا بنویسم حتی اگر کسی پشت در زندانتان هفت سین نینداخت، حتی اگر ته دلتان فکر کردید کسی پشت در نیست، اما همگی یاد تکتکتان بودیم.دور یا نزدیک. فرقی نمیکند.دلمان با شما و خانوادههایتان بود.
پ.ن.مشهد این چند روز بدجوری سرد شده. عبدالله سرماییست و یک باد بهش بخورد هفت روز میافتد. نمیدانم توی کدام زندان حبسش کردهاید، لباس و وسیله که نگذاشتید بهش برسانند، لااقل لطف کنید بهش به قدر کافی پتو بدهید که سرما نخورد. خیلی ممنون.
منبع: وبلاگ فاطمه شمس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر