۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

برای عبدالله / نوشته‌ی امیرحسین خداپرست

1. برای من خیلی سخت است که بخواهم از نکته‌هایی بگویم که از عبدالله آموخته‌ام یا تجاربی را مرور کنم که با او زیسته‌ام. چند سطر زیر نه حاصل بازنگری دوستی دوازده ساله ام با او که برخاسته از تأملی چند دقیقه‌ای درباره‌ی عبدالله است آن‌گونه که صورت خندانش را در ذهن می‌آورم.

2. تعداد زیادی از کتاب‌های کتاب‌خانه‌ام را از عبدالله دارم. برخی را در کتاب‌فروشی برایم خریده، برخی را با نگارش یادداشتی با آن خط خاص و کلمات درشت‌اش هدیه‌ام داده و برخی را چندتا چندتا پشت ماشین گذاشته و برایم آورده است. یک بار که حال‌ام خیلی بد بود، پیاده از بالای دانشگاه شهید بهشتی راه افتادیم و مسیری را تا خارج از دانشگاه رفتیم. به ماشین‌اش که رسید، از صندوق عقب کارتن نسبتاً بزرگی را درآورد و دستم داد. پر بود از نوارهای کاست موسیقی از موسیقی پاپ داخلی و خارجی گرفته تا موسیقی محلی و صوفیانه. همه‌چیز در آن بود به این شرط که حظی از فرهیختگی داشته باشد. مطمئن‌ام عبدالله هریک را به دلیلی و با دقتی خاص گرد آورده بود. کارتن را به دستم داد و گفت به درد تو می‌خورد که نوار کاست گوش می‌کنی. بعد با دقت از بین نوارها نوار موسیقی سریال «بوعلی سینا» را جدا کرد و گفت این یکی را همین الان گوش کن. از آن موقع تا به حال نمی‌دانم چند بار این موسیقی را گوش کرده‌ام ولی یقین دارم هر بار با یاد عبدالله بوده است. این را چند روزی قبل از شنیدن خبر بهت‌آور بازداشت‌اش هم به او گفتم.
با این حال، عبدالله برای من فقط این تصویر نیست. تصویرش را وقتی به یاد می‌آورم که در وضعیتی دشوار، در اوج ناامیدی و جست‌وجوی بی‌نتیجه در پی یک کار مرتبط با علایق‌ام، به لطف خود مرا به جایی معرفی کرد و با فضا و افرادی جدید آشنا کرد. با همین کاری که او برایم پیدا کرد از آن مخمصه رها شدم. از آن پس نیز هر وقت کاری جایی سراغ داشت به من اطلاع می‌داد تا هم تجربه‌ای تازه برایم بیافریند و هم اندک درآمدی نصیب‌ام کند. تصویرش را وقتی به یاد می‌آورم که یکی از عزیزان‌ام را از دست داده بودم. کسی از دوستان خبر نداشت. عبدالله نمی‌دانم از کجا قضیه را شنیده بود و تا شنیده بود به همدردی آمده بود پیشم با نسخه‌ای از کتاب رنج و داغدیدگی ترجمه‌ی محمد قائد. این هر دو نمونه‌ماجرا که گفتم سه سال پیش رخ داد. قبل و بعد از آن هم نظایرش را زیاد دیده بودم و دیده‌ام. ساده‌تر بگویم، عبدالله برای من فقط وجهه‌ای فرهنگی ندارد. با همان صمیمیتی که هر بار پای تلفن می‌گوید : «سلام برادر!»، سعی می‌کند گرهی از مشکلی بگشاید. این نه فقط تجربه‌ی من است بلکه بسیاری چنین صمیمیتی را از عبدالله سراغ دارند.

3. یک بار پس از اینکه من کتاب گابریل مارسل اثر سم کین، ترجمه‌ی مصطفی ملکیان را خوانده بودم (این کتاب را هم عبدالله به من داده است!)، با هم در مورد تجربه‌های زیسته‌ی مارسل و سارتر حرف می‌زدیم که چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. از عبد پرسیدم : «تو به کدام‌شان بیشتر احساس نزدیکی داری؟». بعد از مکثی گفت که نمی‌داند و حالت دوگانه‌ای دارد. در جمع‌های دیندار بیشتر شبیه غیردینداران می‌شود و در جمع‌های غیردیندار، به افراط شبیه دینداران. احساس می‌کنم این پاسخ دوگانه بیانگر بخشی بنیادین از ویژگی شخصیتی عبدالله است. او به تعبیر ویتگنشتاین، در گونه‌ای «حکمت سرد» می‌زید. حکمت سرد در مقابل ایمان و معنویت فاقد تعقل و ناسازگار با آن قرار می‌گیرد، در مقابل ایمان‌گرایی کی‌یر که‌گوری که صورت سطحی، کاریکاتوریزه و مبتذل‌اش را شاید بتوان در جزم‌اندیشی بنیادگرایانه جست. اما حکمت سرد از آستان معنویت به در نمی‌رود. آدمی در همان فضا می‌ماند ولی گاه به سوی شکاکیت می‌لغزد و گاه به سوی ایمان. امر مشترک آن است که باز به تعبیر ویتگنشتاین، نگریستن به اشیاء و امور از وجه دینی مقدور است.
عبدالله نمی‌تواند وجه دینی امور را نادیده بگیرد چنان‌که نمی‌تواند خود را به گردباد ایمان‌گرایی نامعقول بیاویزد. نمی‌دانم... شاید این ویژگی شخصیتی او را بتوان برخاسته از گشودگی‌اش به زندگی دانست، به سبک‌های زندگی، به آدم‌های مختلف، به فرهنگ‌های متکثر، به دانش‌های بسیار. همین گشودگی شخصیتی است که برای او دوستانی نزدیک می‌آفریند حتی با سبک‌های زندگی متعارض. و این دوستان همگی عبدالله را از دوستان نزدیک خود می‌دانند. همین گشودگی شخصیتی است که عبدالله را این همه علاقه‌مند می کند به اقوام و فرهنگ‌های مختلف، به اقسام موسیقی محلی، به تاریخ و فرهنگ که به ذات خود تکثرنشان‌اند. همین گشودگی شخصیتی است که او را به سوی دانش‌های متفاوت برمی‌انگیزد، از ادبیات و فلسفه و حقوق گرفته تا علوم طبیعی (این اواخر داشت کتابی می خواند درباره‌ی حرکت ابرها و بادها).
عبدالله نه تنها آگاهی‌هایی دینی بیش از آنانی دارد که هم اکنون بازجویی‌اش می کنند بلکه مطمئن‌ام روح و شخصیت او بیش از آنان با فضایل دینی و اخلاقی پرورش یافته است. گرفتاری اخیر را او به گونه‌هایی مختلف تفسیر می‌کند. او به یقین پیش خود تفسیری اخلاقی از آن خواهد آفرید و آن تفسیر را دست‌مایه‌ی فراروی از این دشواری وجودی قرار خواهد داد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر