۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

به نام خدا
من به نمایندگی از جمع نخبگان هم‌خدمتی عبدالله برای شما می نویسم. گرچه از خبر دستگیری دوستان بهت‌زده نمی‌شویم اما دل‌مان به درد می‌آید. و هر لحظه به یاد آن هستیم که یکی از دوستان‌مان در سلولی تنگ و تاریک، روز را به شب می‌رساند و تنها همدم‌اش سرباز یک‌لاقبایی است که اندک جیره‌ای برای زنده‌ماندن برای او می‌آورد.

گرچه کمتر از یک ماه با عبدالله زیر یک سقف در آسایشگاه پادگان 01 بودیم اما انگار که سال‌هاست با او دوست بوده‌ام. جرم عبدالله مانند همه‌ی هم‌قطاران‌اش دانستن و دانستن و دانستن است و بس. و البته که جرم بزرگی است...

به امید آزادی عبدالله
میم

عکسی از عبدالله در پادگان : نخبگان به جز زندان سربازی هم می‌روند و بیل هم می‌زنند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر